سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رهرو عاشق

ارسال  شده توسط  دکتر اکبر اجرایی در 85/7/3 10:42 صبح

شهید حاج سید عبدالله بیژنی در سال 134? در منطقه اسیر از توابع شهرستان مهر در  استان فارس دیده به جهان گشود.همواره در دوران تحصیل کوشا و از ممتازان دوران خود بود،در بیشتر اوقات در دبستان امامت جماعت مدرسه را عهده دار بود،اوج‌گیری مبارزات مردمی علیه رژیم ستمشاهی مصادف با ایام جوانی او بود و سید عبدالله شور جوانی را با شعور انقلابی درهم آمیخت، ودر اکثر فعلیت ها حضوری پرشور و عاشقانه داشت، پس از پیروزی انقلاب به عضویت بسیج سپاه درآمد تا از نهال نورسته انقلاب به بهای جان حراست و پاسداری نماید و پس از شروع جنگ تحمیلی به منظور دفاع از مرزهای میهن راهی جبهه‌های نبرد شد پس از چندی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و معاونت واحد تخریب لشکر?? المهدی (عج)‌ را عهده‌دار گردید.ایشان از زمان شروع جنگ تحمیلی حضوری مستمر در جبهه ها داشت و حتی از مرخصی این دوران نیز استفاده نمی کرد و بلافاصله به جمع همرزمان و دوستانش می پیوست به گونه ای که وقتی اقوام و دوستان و علاقمندانش خبر بازگشت او از جبهه ها را می شنیدند و به دیدارش می شتافتند مادر صبورش در جواب دوستان چنین می گفت : سید عبدالله دیروز آمد و امروز رفت .در سال ???? به منظور ادای فریضه حج عازم زیارت بیت الله الحرام شد تا شاهد واقعه خونین حج در ششم ذیحجه همانسال و شهادت مظلومانه جمعی از زائران ایرانی خانه خدا باشد، پس از شهادت یار دیرین و همرزم دلیرش شهید علی ناظم پور دیگر طاقت ماندن در این دنیا را نداشت و بی صبرانه آرزوی رفتن داشت و در منظومه ای زیبا با عنوان داغهای کهنه این بی قراری خویش را بیان نموده است.وی در تشویق دوستان و همشهریانش جهت اعزام به جبهه های نبرد  نقش مؤثر و سهم عمده ای داشت به گونه ای که بچه های اسیر حضوری پررنگ و با نشاط در این واحد داشته و شهدای زیادی نیز تقدیم اسلام و انقلاب نموده اند و اینک ایثارگری این مردم در استان فارس زبانزد همگان است، و سرانجام سربازجانباز خمینی کبیر (ره) در تاریخ 23/7/1366 مصادف با بیستم و دوم ماه صفر منطقه شلمچه را با خون خویش آراست و بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.پیکر مطهر او در زادگاهش در کناردیگر همرزمان گلگون کفنش (دارالشهید)به خاک سپرده شد و هم اینک مزار عاشقان و دلدادگان و دارالشفای آزادگان می باشد و مردم منطقه برای رفع حاجتها و نیازهایشان به خاک مطهر مرقد این سید وارسته توسل می جویند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد


نور شهیدان

ارسال  شده توسط  دکتر اکبر اجرایی در 85/7/3 10:42 صبح

شهیدان نوری

شهید حاج علی نوری در سال 1329 در شهر «اسیر» از توابع شهرستان «مهر» دیده به جهان گشود. دوران پرجنب و جوش کودکی را با بازیهای ساده و دوستانه سپری کرد و در ششمین سال زندگیش به مدرسه رفت. او به دلیل کمبود امکانات در سال ششم ابتدائی (قدیم) از ادامه تحصیل باز ماند و همدوش سایر اعضاء خانواده به کار و تلاش پرداخت. در دوران جوانی یکی از عناصر فعال امور مذهبی به شمار می‌رفت. همیشه او اولین نفرات بود که در مراسم سوگواری ائمه حاضر می‌شد. در سال 1351 در پادگان «سرآسیاب کرمان» دوران آموزش خدمت سربازی را آغاز کرد و در سال 1353 همزمان با پایان دوره سربازی با دختری عفیف و با ایمان پیمان زندگی تازه‌ای را بست. حاج علی در برپائی تظاهرات و راهپیمائی های ضد رژیم، سهم به سزایی داشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج سپاه درآمد. با شروع جنگ تحمیلی حاج علی نوری نیز با دلی سراپا شور و شوق به خیل سلحشوران خطه نور پیوست و در عملیات«فتح المبین» شرکت کرد. او پس از اولین اعزام رسماً به عضویت سپاه پاسداران «لامرد» درآمد و از آن پس در جبهه‌های نبرد، حضوری مداوم یافت. در تیر ماه 1362 با پذیرفتن مسئولیت فرماندهی گردان دوم لشگر 33 المهدی (عج) برای شرکت در عملیات «والفجر2» در سرزمینهای سر به فلک کشیده «حاج عمران» به صفوف سپاه اسلام پیوست. سرانجام روح سراسر اشتیاق پرنده‌ای از  «اسیر»در تاریخ 26/4/1362 برفراز بلندترین قله‌های افتخار، آزاد شد و به پرواز آمد و امروز 3 فرزند دخترش و همه دختران ایرانی قصه آزادی مردی از «اسیر» را آزادانه می‌سرایند که در جوار ? برادر دیگرش در گلزار شهدای آن دیار(دارالشهید) عاشقانه آرمیده است،هنوز طنین دلنشین دعای کمیل و آوای عارفانه و دل انگیز مداحی های او در یاد و اذهان دوستان و همشهریانش به گوش می رسد و یاد و خاطره او و برادران شهیدش تا ابد در دلهای عاشقان باقی است ،روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد.
رسید گاه نیایش ز جای خیز که باید
وضوی اشک بگیری، نماز گریه بخوانی
میان ماندن و رفتن، اسیر مانده منم من
"تو می‌روی به سلامت، سلام ما برسانی"

و این هم خاطره ای زیبا از آن شهید

با گروهی از بچه‌های فارس به منطقه پادگان ابوذر اعزام شده بودیم و از آنجا به گیلانغرب و منطقه سومار. ما باید به فرماندهی «حاج علی» بر قله‌های مشرف دشمن نگهبانی می‌دادیم. بعد از گذشت 3 ماه استقرار در منطقه، آثار دلتنگی و خستگی در چهره‌ها نمایان شد. روزی از حاج علی خواستم تا برگه تسویه ما را از آقای براتی بگیرد. برادر نوری تقاضای خود را طرح کرد ولی جواب مشخص بود: «نیرو نداریم.» من هم به شوخی گفتم: «آقای براتی! من خودم اینجا هستم و مادر و برادرانم اسیرند! خواهرانم اسیرند!» حاج اقا با تعجب نگاهی به حاج علی کرد و پرسید: «راست می‌گوید؟» علی هم تایید کرد و گفت: «بله، همه اسیرند.» حاج براتی هم که جا خورده بود مسئوول پرسنلی را صدا زد و گفت: «سریع تسویه کند.» حاج علی که وضعیت را دید با خنده گفت: «آقا! «اسیر» نام محل زندگی ماست. بچه‌های ما در «اسیر» زندگی می‌کنند.» لبخند بر لبان همه نقش بست. ما در آن زمان مجرد بودیم و هیچگونه تعلقی به پشت جبهه نداشتیم ولی حاج علی با توجه به مسئولیت سرپرستی خانواده‌اش به هیچ وجه ابراز خستگی نمی‌کرد و می‌گفت: «منطقه حساس است و کشور به ما احتیاج دارد. ما باید بمانیم و سرنوشت جنگ را تعیین کنیم.»


هنرمند شهید

ارسال  شده توسط  دکتر اکبر اجرایی در 85/7/3 10:42 صبح

هنرمند شهید دکتر علیرضا فیروزی در سال ???? در شهرستان فسا دیده به جهان گشود و دوران کودکی را در فضائی باصفا و صمیمی سپری نمود. روح سرگشته و سرگردان خود را با روی آوردن به هنر و سرودن اشعار زیبا و نقاشی کردن آرامش می داد.با آغاز جنگ تحمیلی علیرضا نیز به میدان نبرد شتافت و ضمن شرکت در نبرد مسلحانه در بخش تبلیغات گردان نیز خدمت نمود در عملیات والفجر8 از ناحیه دست مجروح شد و متأسفانه بعد از ماهها درمان، منجر به معلولیت دست  چپش گردید و به افتخار جانبازی نائل آمد ، در این مدت علیرضا به عضویت پایگاه مقاومت بسیج درآمد و فعالانه در انجمن اسلامی دبیرستان به خدمت پرداخت.در سال 1366 در آزمون ورودی دانشگاهها  در رشته پزشکی پذیرفته شد و بعد از دو ماه حضور در دانشگاه دوباره به میدانهای نبرد شتافت و در زمینه‌های مختلف تبلیغی به فعالیت روی آورد.وی در این دوران ارزنده‌ترین آثار خود را که نقاشی چهره‌های فرماندهان شهیدش بود، از خود به یادگار گذاشت و هم اینک زینت بخش دروازه ورودی شهرستان فسا می باشد،در سال ???? وی در مسابقات جانبازان کل کشور در زمینه‌های شعر و گرافیک مقامهای اول و دوم را به دست آورد و او در سال ???? که جبهه ها شاهد حوادث جدید از جمله بازپس گیری بعضی از قسمتها توسط رژیم بعثی عراق شده بود ماندن در دانشگاه را صلاح ندانسته و باز راهی سرزمین های نور شد و علیرغم جانبازی خود در تاریخ 23/3/1367 در عملیات بیت‌المقدس هفت شرکت نموده و پس از ایثارگری های فراوان در سن 22 سالگی به شهادت رسید.از او شعر ها و نقاشی های زیادی به یادگار مانده است چند شعر از ایشان به نامهای معراج، دریای خون، صبح آفتاب، بلال عشق، صحبت دیوانه، شعر بی‌قراری، هفتم تیر، نخلهای مقاوم، خون‌رنگ، اوج آسمان، تب وصل، یورش صبح، قرآن خموش، قامت استاد، بوی بهار، درس عشق، معنای شراب، حیات جاودانی، امام عشق، مرکب نور، خمخانه صبح، حماسه یاران،‌ آدای حسین، زنگ هوشیاری، معراج گل، زندانی، کهکشان، خاموش، ساخت آمریکا، زلال روح، سالی که گذشت، بچه‌های حلبچه، ای خوبترین و...در کتاب شهیدان شاعر تالیف زنده یاد نصرالله مردانی به چاپ رسیده و مجموعه شعر بیقراری نیز از آن شهید است.

معراج
بار دیگر لاله ها از خاک روئیدن گرفت
غنچه، پیراهن شکاف انداخت، خندیدن گرفت
نغمه داوود یر دادند مرغان چمن
عطر گل در کوچه های شهرپیچیدن گرفت
مژده صبح ظفر پیچیده در گوش زمان
مرده باد آنکس که این هنگام، خوابیدن گرفت
در میان دشت سبز و سرخ پوش لاله ها
خون یحیی بار دیگر باز جوشیدن گرفت
نوجوانی خنده بر لب سوی حق معراج کرد
موج شد بر پهنه دریا، خروشیدن گرفت
مادری نعش جوان بی سرش در بر فشرد
پاره های پیکرش از شوق بوسیدن گرفت


 


مطهری جاودانه دوران

ارسال  شده توسط  دکتر اکبر اجرایی در 85/7/3 10:42 صبح

 

شهید مطهری گوهر ارزشمندی در دریای بی کرانه علم و اخلاق بود به گونه ای که آثار زیبا و ارزشمد ایشان همچون چراغ تابناکی تا همیشه فراروی همه مشتاقان در حال درخشیدن است و هرکس به فراخور درک و توان خود از آنها بهره ها خواهد برد، شهید مطهری جزء اولین افرادی بود که در برابر اشغال سرزمین فلسطین و ظلمی که بر مسلمانان می رود فریاد برآورد و همه مسلمانان را به اتحاد و یکپارچگی و کمک و حمایت جدی از مرم فلسطین فرا خواند.

او با جامع نگری خویش زیباترین و ماندگارترین آثار علمی از خود به جای گذاشت که به تائید معمار بزرگ انقلاب اسلامی و استاد وی حضرت امام خمینی (س)بدون استثنا آموزنده و مفید هستند


اضطراب

ارسال  شده توسط  دکتر اکبر اجرایی در 85/7/3 10:42 صبح



 


اضطراب چیست؟


اضطراب عبارت است از  ترسی که در اثر به خطر افتادن یکی از ارزشهای اصولی زندگی شخص ایجاد می شود. اضطراب را میتوان به دو نوع تقسیم کرد:

?-اضطراب متعادل یا نرمال آن است که شدت عکس‌العمل متناسب با مقدار خطر باشد, و این خود برای فرد مفید است زیرا شخص را وادار می سازد که با موفقیت, خطرات را از خود دفع کند : بنابر این مقدار معتدل اضطراب, برای رشد و تکامل صحیح شخصیت لازم است و در واقع هیچ فرد ی نیست که مقداری اضطراب نداشته باشد.

?-اضطراب شدید عبارت است از عکس العملی که متناسب با مقدار خطر نیست , توام با تعارض و سرکوبی و سایر مشخصات غیر عادی است و با علایم مرضی و رفتارهای دفاعی همراه می باشد.

راههای پیشنهادی مقابله با اضطراب:

?-ورزش مستمر


?-انجام ریلکسیشن ( آرامیدگی ) در واقع یک نوع آرامش عضلانی است که با ایجاد انقباض و انبساط ماهیچه های بدن موجب آرامش جسمی و تاثیرگذار در آرامش روحی است . به این صورت که روی تخت یا زمین هموار دراز می کشیم و یکجا همه ماهیچه بدن (پیشانی ، چشم ،گردن ، سینه ، دست ها، شکم ، پشت, پاها و انگشتان) را برای 5 ثانیه منقبض می کنیم و سپس آنها را رها و شل می کنیم به گونه ای که درعضلات احساس آرامش به وجود آید این عمل را می توانیم به صورت دیگری هم انجام دهیم یعنی تک تک ماهیچه های بدن را منقبض کرده و سپس شل کنیم .آنچه در تمرین ریلکسیشن قابل اهمیت است این است که هنگام انقباض و انبساط عضله باید همه توجه خود را به آن عضو و حالتی که برای آن پیش می آید، معطوف کنیم . این عمل را روزی سه بارانجام دهید, توصیه می شود زمان انجام تمرین ها هنگام استراحت و خواب باشد.

?-درمسایلی که روزمره پیش می آید سعی نماییم با تامل و تفکر و آرامش باآنها برخورد کرده و از احساساتی و هیجانی برخورد کردن اجتناب نماییم .


به یاد علیرضا

ارسال  شده توسط  دکتر اکبر اجرایی در 85/7/3 10:42 صبح



اول خردادماه سال  1367 بود من و دوستم علیرضا که هردو در رشته پزشکی مشغول به تحصیل بودیم و از طرفی ترم گذشته را نیز در جبهه های نور علیه ظلمت گذرانیده بودیم با سرعت و تلاش بیشتری خود را به دیگر همکلاسی ها می رساندیم .از طرفی پیام تاریخی حضرت امام به مناسبت انتخابات مجلس سوم هم  هر لحظه در گوشمان طنین انداز بود جملاتی نظیر :(حسینیان آماده باشید امروز ایران کربلاست و درنگ امروز فردای اسارت باری را به دنبال دارد ) چه ارتباطی با انتخابات می توانست داشته باشد؟! .


گرچه ظاهرا در دانشگاه بودیم ولی دلمان جای دیگری بود خبر بازپس گیری فاو توسط عراقی ها  و تحرکات جدید دشمن در جبهه های  دیگر طاقتمان را به پایان برده بود، فردای آنروز دوباره عازم سرزمین نور شدیم. علیرضا که جانباز انقلاب بود و عصب دستش در عملیات والفجر 8 دچار آسیب شدید شده بود و پنجه های هنرمندی نیز داشت معمولا در تبلیغات گردان کار می کرد و تصاویر زیبای شهدا را رسم میکرد،نقاشی میکرد، شعر می گفت و خط می نوشت .او این بار حال و هوای دیگری داشت در راه رفتن به من می گفت این سفر سفر آخر است کاشکی شعر هایم را از دسترس دیگران دور کرده بودم ولی من متوجه منظورش نمی شدم .

خود را برای عملیات بیت المقدس 7 آماده می کردیم و عاشقان حال و هوای دیگری داشتند او نیز خود را آماده رفتن می کرد، به شوخی به ایشان گفتم :شما را که راه نمی دهند شما باید عقبه را نگهدارید ولی ایشان مصمم در جوابم گفت این بار دیگر باید بیایم وبا حالی که در بار های قبلی وصیت نامه نمی نوشت مشغول نوشتن وصیت نامه شد .

ساعاتی قبل از اعزام به خط از طرف فرمانده گردان اعلام شد که شما دو نفر بایستی اینجا بمانید به دلیل اینکه ما دانشجوی رشته پزشکی بودیم و در آینده کشور به ما نیاز داشت!این خبر مانند پتک سنگینی بر سرمان فرود آمد خدایا مگر ما چه گناهی مرتکب شده ایم که لیاقت حضور در خیل سربازانت را نیافته ایم؟

با اصرار و التماس او و معاونینش را راضی کردیم تا ما را نیز به عنوان غباری بر لباس هایشان در عملیات شرکت دهند. کاروان با خوشحالی و شور زایدالوصفی عازم خط مقدم جبهه ها شد گویی هر کدام از آنان شیرین ترین دوره عمرشان را می گذراندندصدای هلهله و شادی یک لحظه در اتوبوس قطع نمی شد و راننده ای که ما را به طرف خط می برد از این مساله بسیار متعجب بود که  افراد اینچنین به سوی مرگ می شتابند.علیرضا که به عنوان پیک گردان معرفی شده بود به شوخی می گفت اگر با آقای هاشمی کاری داشتید خبر کنیدُ زیرا آقای هاشمی به تازگی از طرف حضرت امام (س) به قائم مقامی فرماندهی کل قوا منصوب شده بود

در مسیر رفتن یکی از رزمندگان دچار مشکل شده و قادر به ادامه حرکت نبود علیرضا با حالی که دستانش قدرت حمل سلاح و وسائل خودش را نیز نداشت از من خواست تا وسائل آن رزمنده را نیز بر کوله پشتی او ببندم، خواستم مانع شوم ،اصرار کرده و وسائل را با خود آورد. شب 22 خردادماه عملیات در منطقه شلمچه آغاز شد رزمندگان در ساعات اولیه به سرعت به اهداف از پیش تعیین شده دست یافتند و  جنگ سختی در گرفته بود و فردای آنروز و در شدت گرمای حدود 50 درجه من و علیرضا از هم جدا شدیم دیگر خستگی و تشنگی رمق رزمندگان را گرفته بود تعدادی از همرزمان نیز  در برابر دیدگانمان در خون خود غلتیده و به سوی معبود پر می کشیدند و عده بیشتری نیز زخمی شده و با یادگاری پرافتخار به پشت جبهه منتقل می شدند. عملیات به پایان رسیده و ما نیز به مقر خود در پشت جبهه رفتیم بی صبرانه منتظر دیدن علیرضا بودم که دوستان ما را لیلی و مجنون می نامیدند ولی گویی از آمدنش خبری نبود، خدایا نکند اتفاقی افتاده باشد.


پس از مدتی انتظار ناباورانه خبر شهادت آن بزرگمرد را شنیدم آری شهید دکتر علیرضا فیروزی به آرزوی دیرینه اش دست یافته بود و ما را در غم هجران خود تنها گذاشت. او شاعری توانا بود که اشعارش را زنده یاد نصرالله مردانی در کتاب شهیدان شاعر ذکر نموده است و نقاش چیره دستی بود که هم اینک تابلوهای زیبایش زینت بخش هر کوی و برزن و موزه های شهداست و یاد او همواره چون چراغی پرفروغ فرارویمان است تا در طلاطم زندگی و هیاهوهای آن راهمان را گم نکنیم او زیباترین واژه های عشق و ایثار را به ما آموخت و سرسبز ترین جوانه های امید را در ضمیرم رویاند.


در وصیت نامه او می خوانیم که:می خواهم آخرین تابلو نقاشیم را را با رنگ سرخ خون نقاشی کنم و آخرین شعرم را برای شهادت بگویم می خواهم شهید شوم روحش شاد و راهش پر رهرو باد.


امام عاشقان

ارسال  شده توسط  دکتر اکبر اجرایی در 85/7/3 10:42 صبح

 

 

هفده سال است که از ارتحال ملکوتی و عروج جانسوز معمار بزرگ انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (س)می گذرد , ولی او همواره زنده است و قلم و بیان شیوای وی به گوشها و چشم ها آشنا و نام یاد و کلام او هر لحظه در سراسر گیتی طنین انداز است و همه باور داریم که :« الناس موتی و اهل العلم احیا »و این قاعده مسلم تاریخ است .

 یاد و خاطره آن حضرت در دلها زنده و سخنان دلنشینش چراغ هدایت  مشتاقان وزینت راه رهروان است .بارگاه ملکوتی او  و مرقد شریفش محل دیدار و قرارگاه پیمان مسئولان بلندپایه نظام  و مردم عادی و با صفای ایران است ،آنانی که هنوز هم به یاد او و شجاعت و استقامت وصف ناپذیرش در برابر قدرتهای سلطه جوی جهانی قد علم کرده و پایمردیشان زبانزد ملت های آزاده جهان است .

 امام خمینی (ره ) یادگاری از دودمان نبوی , عصاره زیبای شجره طیبه علوی و فاطمی و میوه باغ دل انگیز موسوی بود و این انتساب در کنار علم و عمل ،شجاعت بی نظیر و عرفان و عقیده و عدالتخواهی او  درخشش ویژه ای  دارد.

 او  یگانه دوران و شخصیت بی بدیل عصر ماست , انسانی متکی به خدای خود ، عالمی متبحر ، فقیهی خداترس  ،مقاومی بی بدیل ،خویشتن داری بی نظیر , عابدی شایسته و متعهدی کم نظیر بود. این صفات را در زندگی دوران کودکی و میان سالی و در دوران خطیر مرجعیت و رهبری وی به وضوح می توان به وضوح یافت ،ا و کسی بود که هرگز در سخت ترین وقایع و حوادث از هیچ قدرتی نهراسید و به زانو در نیامد. 

حضور صادقانه در میان مردم و مردمی بودن در بیان و قلم و رفتار و تصمیم گیری و هنگام مواجه شدن با مشکلات در رفتارش موج می زد ،و احترام واقعی به مردم  از ویژگیهای والای پیر جماران و امام شب زنده داران بود , او خود را خادم مردم می دانست و می فرمود : « اگر به من خدمتگذار بگویند بهتر از این است که رهبر بگویند»و  در وصیت نامه خود نیز از مردم عذر تقصیر در کوتاهی ها را خواست و حلالیت طلبید.

اینک پس از گذشت حدود ?? سال و در آستانه سالگرد عروج ملکوتی آن بزرگمرد دوباره با آرمان های بلند و اندیشه الهی آن عبد صالح خدا پیمان می بندیم که با همه توان وحتی نثار جان خویش از میراث گرانبهایش پاسداری نموده و گوش به فرمان خلف صالش مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای خواهیم بود تا ان شاءالله به زودی این انقلاب را به صاحب اصلی و حافظ این انقلاب حضرت ولی عصر (عج) بسپاریم.

 روحش شاد و یادش ابدی باد.


<      1   2   3      >