سلام
يادداشتتون رو خوندم،تنها چيزي كه ميتونم بگم اينه كه دستتون درد نكنه، اين روزها هر لحظه ممكنه به اين اطلاعات نياز پيدا كنيم.
و اما ...
من براي جوابي كه به كامنتم در يادداشت قبليتان داده بوديد، چيزهايي نوشتهام كه تقديم ميكنم...اين نكته را هم خوب است بگويم كه اينها را تدريجا نوشتهام،پس اگر ساختار نوشتاري مناسبي نداشتند، در ذهنتان به نوشتهام سخت نگيريد.
سلام..خواهش ميكنم فقط از اينكه من اينهمه سمج هستم ناراحت نشويد چون علاوه بر اينكه به ادامه اين بحثها علاقهمندم، دوست دارم بيشتر با افكار شما آشنا شوم..1-درست است كه شما در يادداشتتان مجالس هفت دوره را به طور كلي مرور كرده و ... اما اين نكته را از ياد نبريد كه كامنت قبلي من بعد از كامنتي بود كه شما در وبلاگ من و در جواب به كامنت اول من براي اين يادداشت، نوشته بوديد. 2-اينكه بحث سختگيري و تبليغات در مورد مجلس را مطرح نمودهايد و در ادامه به بحث بودجه و مجلس و پنجم و اين حرفها متوسل شدهايد حرفهاي جالبي است. اگر بخواهيم قانون اساسي را ميثاق ملي بدانيم كه فصلالخطاب باشد، بايد شوراي نگهبان را مرجع قانوني رسيدگي بدون مصلحتانديشي به مغايرتهاي احتمالي طرحها و لايحههاي مورد تصويب مجلس با قانون و شرع بدانيم و برخلاف كساني كه اين گزاره را يك حق براي شوراي نگهبان ميدانند،كاملا واضح است كه بر اساس قانون، اين گزاره وظيفه اين نهاد است و شوراي نگهبان بايد اين كار را انجام دهد. اينكه فلان بند در فلان مجلس فلان شده و در مجلس بعدي جور ديگري، دليل خوبي براي دشمني و يا حتي سختگيري آقايان در برابر مجلس اصلاحات نيست. اما اينكه كلمه وساطت را درباره مجمع تشخيص به كار بردهايد نيز جاي بسي تامل است چون طبق قانون اساسي، مجمع تشخيص مصلحت نظام مرجعي است براي حل اختلاف احتمالي ميان شوراي نگهبان و مجلس شوراي اسلامي؛ درحالي كه اين ساختار به هيچ وجه به معناي اين نيست كه مشكلي در ميان باشد يا هر كدام از مجلس يا شوراي نگهبان كار خود را درست انجام نداده باشند، بلكه كار هر كدام به صورتي كاملا تفكيك شده طراحي شده است؛ مجمع تشخيص جايي است براي تشخيص اينكه آيا مصلحتي هست كه ديدگاه كارشناسي مجلس در صورت عدم تطابق با شرع و يا قانون، به تصويب برسد يا نه. البته ممكن است شما به شيوه اجراي اين تئوريها اشكال كنيد كه راه انهم توپيدن به مجلس، شوراي نگهبان يا مجمع تشخيص مصلحت نيست بلكه اگر قانونا راهي براي نيل به حق هست كه چه خوب و اگر هم راهي نيست، اشكال از قانون اساسي است نه كس ديگر. 3- براي تحليل كارنامه مجلس لزومي به عضويت در هيئت رييسه يا چيز ديگري نيست. گرچه به مواردي كه شمردهايد اشكالاتي دارم اما بايد بگويم من به عنوان يكي از مردم، برايند مجلس را ميبينم نه تك تك كارهايشان را؛ مخصوصا كه در اين مسايل بيش از اينكه بتوان بر عدد و رقم اعتماد كرد بايد احساس عمومي مردم را نگاه كرد. البته درست است كه كار قانونگذاري يك كار روزبازده نيست اما در مواردي كه انعكاس سريع دارند به خوبي ميتوان ضعف اساسي مجلسيان دور ششم را ديد، حداقل از مردمي كه به مجلسشان علاقه دارند و از آن انتظاراتي دارند. بالاخره خود مجلسيان دور ششم نيز بر اين نظر كه براي عامه مردم كار قابل ذكري نكردند تا حدودي اقبال نشاندادهاند اما خود بنده در حدود دوسال به طور منظم در جلساتي كه از سوي جبهه مشاركت استان .. و به صورت هفتگي برگزار ميشد، شركت داشتم و از نزديك با دغدغههاي سخنرانان جلسه كه غالبا از نمايندگان مجلس ششم و همه از اعضاي فراكسيون اكثريت بودند، اشنايي نزديك پيدا كردهام و به يقين ميتوانم ادعا كنم كه دغدغههاي مهم اينها حتي گزارههايي از قبيل حقوق شهروندي نيز نبوده است چه رسد به عدالت اجتماعي و چه رسد به قانون اساسي.4-نتيجه فريادهاي وكلاي زن مجلس ششم چه بود؟ 5-بيانصافها و يكسونگران را شما چه كساني ميدانيد در حالي كه حتي خود نمايندگان عضو فراكسيون اكثريت مجلس ششم نيز قبول دارند كه سياست را بر اقتصاد ترجيح دادهاند و حتي نگاه مناسبي هم به اقتصاد مردم نداشتهاند، گفتارهاي بهزاد نبوي، محمدرضا خاتمي، محمد موسوي خويينيها و ... در اين باره شواهد خوبي هستند. 6-به بحث نظارت و گوي سبقت و ... اشاره كردهايد. ظاهرا تعداد سوال و استيضاح و تحقيق و تفحص و غيره مولفههاي خوبي براي سنجش قوي بودن وجهه نظارتي نيستند. فكر نميكنيد خيلي از اين سوال ها و استيضاح ها و ... آنهم در دولت جناب اقاي خاتمي كه همسو با اكثريت مجلس ششم بود، تنها براي رام كردن دولت بود؟ به راستي چرا حتي خود مجلس ششميها از نتيجه همه استيضاحها خبر ميدادند و اطمينان ميدادند كه وزيري با عدم راي اعتماد مواجه نخواهد شد؟ 7-من يا در جريان همه نكاتي كه ذكر كردهايد نيستم و يا اصولا بايد بگويم شما به جاي پرداختن به مواردي كه من برشمردهام به حاشيه رفتهايد و به قول معروف روضه خواندهايد. 8-نميخواهم بگويم مجبور بوديد بند بند جملاتتان را با آنچه من نوشتهام منطبق كنيد اما وقتي اين افتخار را ميدهيد كه به حرفهاي من جواب بدهيد، انتظار آن است كه حداقل به سوالات اساسي من جواب داده شود. 8-ضمن تشكر از اين همه حوصله شما و نيز صرف وقت براي خواندن اين كلمات، يادآوري ميكنم كه من جوابي درباره بندهاي 4، 5، 6، 7، 8 و حجم زيادي از بند 9 نگرفتهام و دوست دارم درباره انها نيز سخني بگوييد.
باز هم از اينكه افتخار خوانده شدن كلماتم را از سوي شما به دست اوردم خوشحالم و از شما نيز سپاسگزار.
التماس دعا.