هر چه زمان و روزگار می گذرد وضعیت و کیفیت زندگی انسانها بدتر می شود گاهی با خود اندیشیده ایم علت این سردرگمی و افزایش مشکلات چیست .
هرچه بیشتر تلاش میکنیم و ساعتهای کارمان را افزایش می دهیم آرامش و راحتی مان کمتر می شود.
با پیشرفت تکنولوژی و انجام بیشتر کارهایمان توسط ماشین بیشتر احساس خستگی و کسالت می کنیم.
هرچه علوم پزشکی و مراجعه افراد به پزشکان افزایش می یابد بیشتر بیمار شده و از سردرد،کمردرد ،بیماری های اعصاب و ... رنج می بریم.
توانسته ایم بناهای خانه هایمان را با بهترین مصالح استحکام ببخشیم وبا انواع وسایل تزئینی آن را تزئین کنیم آمای بنای خانواده هایمان استحکام چندانی نداشته و دلمان را با آرامش و مودت زینت نداده ایم.
هرچه خانه ها و ساختمانهایمان بلندتر می شود افکارمان کوتاهتر و هرچه بزرگراههایمان وسیع تر می شود دیدمان تنگ تر می شود.
برای قدم گذاشتن به فضا زیاد تلاش می کنیم اما حاضر نیستیم تا در خانه همسایه بیمارمان رفته و از او احوالی بپرسیم.
توانسته ایم هسته اتم را بشکنیم آما قادر به شکستن غرور و تکبر و خودبینی خود نمی باشیم.
چرا به نظرمان اوقات شبانه روز کوتاه شده و همیشه کمبود وقت پیدا می کنیم و چرا به جای تماشای تلویزیون کمتر کتاب می خوانیم؟
هیچ با خود فکر کرده ایم چرا اینچنین شده ایم.؟