مرحوم فال اسیری علاقه زیادی به خواجه اهل راز حافظ شیراز داشت ودر اکثر مواقع به منظور راز و نیاز وشب زنده داری به محلی در نزدیکی آرامگاه حافظ می رفت که بعدها این محل آرامگاه ابدی ایشان نیز شد.
ایشان سه بار که بعضیها قصد ساختن بقعه ای بر آرامگاه حافظ داشتند مخالفت کرده و آن را خراب نمود یک بار که عده ای از گبر ها قصد ساختن مقبره را داشتند وخطر آن می رفت که این عارف بزرگ وحافظ قران را به خود انتساب دهند بلافاصله مجتهد بزرگ دستور تخریب آن را صادر کرده واسباب آنرا مردم بر می دارند ومی بینیم که جلو خطر بهره برداری سیاسی توسط گبرها گرفته می شود
در چهارشنبه 20 جمادی الاول 1317که حکومت قصد ساختن مقبره حافظ را داشت حاج سید علی اکبر بر روی منبر رفته فریاد می زند اگر شاه بسازد و هزار مرتبه بسازد من خراب می کنم این بار قرار بودبا پول یک زردشتی وبا حمایت شاه ساخته شود که به نظر فال اسیری کار درستی نیست.
بار سوم نظام الملک برای ساختن مقبره آهن وتخته داده بود که بسازند حاج سید علی اکبر خبر دار می شود که در فلان دکان آهن وتخته برای مقبره درست می کنند با عده ای به آنجا رفته آهن و تخته ها را با خود می برند و اصلا حکومت به روی خود نمی آورد
سرانجام فال اسیری خود مقبره زیبا و آبرومندانه ای برای حافظ شیراز بنا کرده و در مراسمی که به مناسبت پایان کار و افتتاح آن در همان جا برگزار می شود فال اسیری در سخنرانی خود خواجه را مورد خطاب قرار داده واز اینکه خود آرامگاهش را بازسازی کرده و از اتهام منتسب شدن به افراد معلوم الحال او را حفظ کرده بر او منت نهاد
ودر آخر پس از درگذشت ایشان در سال 1319در مقبره ای در جوار خواجه شیراز به خاک سپرده شد
روحش شاد که از زمینه سازان بزرگ تشکیل حکومت اسلامی در ایران بود.
ب